دلنوشته های یک پزشک
شرحی بر خاطرات گذشته
چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 1:17 :: نويسنده : دکتر محسن امیرآبادی
عنوان نامه: دومين نامه دريافتي از مركز آفرينشهاي ادبي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان (مشهد – ص.پ 91375-3751)
شماره عضويت:1121/8
به نام خداوند جان افرين
برادر خوبم محسن اميرآبادي
سلام، اميدوارم كه خوب باشي و در پناه حضرت پروردگار ايام به كام باشد. شعر بهاريه تو را خواندم، شعر تو خيلي جالب بود اما موضوع نداشت و اسير پراكندگي بود. با بهار شروع كرده بودي اما بعد از پيامبر و هادي و صداي تار و گريه . .... سر در آورده بودي. شعر بايد حول يك موضوع به بحث بپردازد و تصوير سازي كند و هر بيت بايد با بيت قبل از خود و همچنين با بيت بعد از خود پيوند داشته باشد. حتي در يك بيت بايد بين دو مصراع رابطهاي بر قرار باشد و به اصطلاح ادبا داراي مراعات النظير باشد. تو گفتهاي، "پيمبر رهبر وهادي – ز ره چونان سوار آمد" خوب اين موضوع به بهار چه ارتباطي دارد. ضمنا ًشاعر بايد سعي كند شعرش گويا و رسا باشد و نيازي به توضيح نداشته باشد. البته اينكه معني مختلفي از شعر ميشود نه تنها بد نيست بلكه خوب هم هست. به قول يكي از بزرگان شعر را چون آينه دل دان كه روي خود را در آن بيني. هر كسي به مقتضاي حال خود با شعر همساز ميشود و لذت ميبرد و اگر اينطور نبود گروه خاصي با شعر پيوند برقرار ميكردند. مثلاًوقتي حافظ ميگويد "شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حايل – كجا دانند حال ما سبكبالان ساحلها" هر كسي ميتواند با وضع خودش تعبيري كند يكي كه فقير است بگويد آن پولدارها را با ما چه ارتباطي است. يكي كه زنداني است بگويد آن مردم آزاد كجا حال ما را درك ميكنند و ... منتظر آثار بعدي تو هستم.
خداحافظ تو باد
مركز آفرينشهاي ادبي كودكان و نوجوانان
1362
نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|